نفرين
در خواب بودم من
در خواب بوديم ما
هنگام نبش ِ قبر ِ آيات در همه غارها
و هنگام ِ دفن ِ معصومانه خدا
در همه غارها
در قبر ِ پيشين ِ آيات ...
در خواب بوديم ما
در خواب بودم من
به چشمان مرمري شب مي نگرم
و از شكاف ِ بي سرانجام شعر
شرمگين و ملتمس
به شهر ِ آلوده دشنام مي دهم
و تا سپيده ي سياه نقاشي
دستان ِخون آلود ِ گوركنان را
در لحظه ي مركب لجن
بر ديواره غارها مي كشم ؛ تا
ميليونها سال بعد
همه به ياد بياورند
در خواب بودم من
هنگام نبش قبر ِ آيات
و هنگام دفن ِ معصومانه خدا
در خواب بوديم ما ...
نفرين ...!
فیلمساز، نویسنده و شاعر ( خواهش می كنم از انتقال و يا انتشار ِ نوشته های وبلاگ خودداری كنيد . سپاسگزارم . )
۱۳۸۹ تیر ۱۰, پنجشنبه
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
-
برگردان و تفسیر استاد فرهیخته " علی شالچیان ناظر " از اثر جاودانه شیخ اکبر محی الدین عربی " فصوص الحکم " ...
-
صحنه: ایستگاه قطار [نیمکت زردی میان صحنه است و دو خط موازی به نشانه ریل در مقابل آن. مرد بر روی نیمکت نشسته است و به زمین چشم دوخته است. ...
-
1 تار مو شانه غبار بوسه خداحافظ ( يادت رفت رازت را از پشت ِ آينه برداري ...! ) 2 آسمان ِ بي سواد ترانه مي خواند با لحن ِ سوگوار...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر