دوباره قطار ِ خشم
هزار مسافر هم درد
در ايستگاه ِ چشم
ميهمان ِ مردمك ....
افسوس !
هزاران شيار ِ درد
از ردّ ِ گام هاي ِ خاطره
بر برف مانده است !
افسوس !
اشك هاي ِ تو
مي چكد از پلك هاي من ....
فیلمساز، نویسنده و شاعر ( خواهش می كنم از انتقال و يا انتشار ِ نوشته های وبلاگ خودداری كنيد . سپاسگزارم . )
اشك هاي ِ تو
پاسخحذفمي چكد از پلك هاي من ....
این شعر با همه ی شعر ها فرق داشت.. یه چیز دیگه است... شعرِ درد مشترک ماست...
هرکه والامقام تر است رنج بیشتری برای دیگران می کشد، و شما اسوه زندگی برای دیگران هستید و من برتر از شما سراغ ندارم. با آرزوی بهترین ها برایتان
پاسخحذفبسیار زیبا و عالی و بی نظیر بود ...
پاسخحذفkheily ziba bood, ghalbam larzid...
پاسخحذفآب حیوان اگر آن است که دارد لب دوست
پاسخحذفروشن است این که خضر بهره سرابی دارد