معمای ِ هستی
تقدير ِ من
سرنوشت ام
تب ِ ماندگار
راز ِ شب های ِ مستی من
ببين بار ديگر
چگونه
اين دست ِ تشنه
با طعم ِگيسوی ِ بارانی تو
گره خورد ....
بيا بار ديگر
من و تو بمانيم و يك بوسه بر
ردّ ِ پاي ِ تمنّا ....
بيا
بار ِ ديگر ....
فیلمساز، نویسنده و شاعر ( خواهش می كنم از انتقال و يا انتشار ِ نوشته های وبلاگ خودداری كنيد . سپاسگزارم . )
بيا بار ديگر
پاسخحذفمن و تو بمانيم و يك بوسه بر
ردّ ِ پاي ِ تمنّا ....
بيا
بار ِ ديگر ....
چقدر زیبا و بی نظیر بود...چقدر زیبا بود...همیشه بی صبرانه منتظر کارهای فوق العاده ی شما هستیم...
و چه بسیارند کسانی که تمنای دیدار شما، استاد و سرور گرامی،را دارند و این تمنا برای بسیاری در حد آرزوی صرف باقی می ماند.مثل همیشه بسیار عالی بود.
پاسخحذفسعید زین العابدینی :(نمی بینی ام/خیالی نیست/عادت کرده ام...)
پاسخحذف"ببين بار ديگر
پاسخحذفچگونه
اين دست ِ تشنه
با طعم ِگيسوی ِ بارانی تو
گره خورد ...." چقدر زیباست مثل بوی خاک باران خورده است. آشنا، صمیمی ، مهربان
مثل همیشه زیبا ، عالی و پر معنا ...
پاسخحذف