۱۳۸۹ آذر ۱۶, سه‌شنبه

آزادی برای ...


آزادی
ای خواهر ِ بزرگ
ای برادر كوچك
برای اين كه بميری ...


آزادی
برای كوچ
به سرزمينی
كه رازهای تو را نمی داند
و به تو
هم چون لطيفه ای كهنه
نمی خندند ...


آزادی
برای بوسيدن ِ كابوس
كه هر نيمه شب
ميان لب های تو
تكرار مي كند :
آزادی برای نخواندن
آزادی برای گريستن
آزادی برای نبودن
نماندن و نديدن و نسرودن
آزادی كه ندانی
آزادی كه نمانی
آزادی ، برای ...
آزادی ، نه برای ...


آه ، ای برادر ِ بزرگ
اي خواهر كوچك
امّا ؛
ما هنوز در بنديم
در بند ِ نرفتن
در بند ِ نمردن
در بند ِ زندگی ...


خوشا عشق ،
كه ما سوخته جانان
همراه و هم درد و هم بند ِ
زندان ِ آغوش يكديگريم ؛
هماره ،
هم چون هميشه و هنوز ....

۵ نظر:

  1. ما سوخته جانان
    همراه و هم درد و هم بند ِ
    زندان ِ آغوش يكديگريم ؛
    هماره ،
    هم چون هميشه و هنوز ....

    بی نهایت زیبا و بی نظیر بود...ما آزادیم در نگفتن...

    پاسخحذف
  2. و شما واقعا مصداق کامل یک انسان آزاده اید. پاینده باشید و سرفراز.

    پاسخحذف
  3. بسيار بسيار بسيار زيبا و با شكوه است ... آزادي براي بوسيدن كابوس...

    پاسخحذف
  4. چقدر عالی معنی واقعی آزادی رو گفتی ... ممنون عزیز دل ... چرا که با تو میشود آزادی را تجربه کرد

    پاسخحذف
  5. بسیار عالی .مثل همیشه... .(سعیدزین العا بدینی)

    پاسخحذف