۱۳۹۶ بهمن ۲۸, شنبه

گفت
تو هراس های ِ مرا می دانی
در تورات و انجیل و قرآن آمده است

گفت
دل شوره و دل واپس و دل تنگ و
کدام است دل سوخته گی

گفت
در محاصره ام
اندوه به اندوه در گذار
( پُکی عمیق از گدازه های داغ ) 

گفت
در شکاف های تن ام
ریشه کرده خاکستر
خارش عظیم ِ زخم های ِ سیاه

گفت
سرگیجه می شود هرشب
راه می رود در خواب
از دود تا درود ، دروغ است

گفت
جنین ام کجاست
و راه راه ِ پیراهن اش بر بند
نطفه ِ باران ِ برف در مرداد

گفت
آسوده می رود تا نیلِ قاب
بی عصا و شمایل
هارونِ خفته در قبر ِ مجازی
سامری در غار ِ آب

گفت
مانده ام واژه به واژه
در غروب ِ روسری
تا کفن پوش ِ شراب
نوش ِ نیش و نبش ِ نای ، نای ِ نوش و نیش ِ نوش

گفت
این سان ام به دریا
خشک ِ خشک ام آب نوش
کشتی بی لنگرم من ، ناخدا هم مست ِ مست

گفت
با من گفت
باز هم گفت


گفت
باید رفت
رفت آخر
عاقبت خاموش می خندید

نمی خندی ؟!
آدم است دیگر ...
( آینه می گفت )

( علیرضا توانا )

۱۳۹۶ بهمن ۲۳, دوشنبه

#کتاب تازه ام #نمایشنامه #چاه #منتشر شد .
همراه با #ترجمه و #برگردان #انگلیسی .
با وقار و افتخار تقدیم به #دوستان #هنر #فرهنگ #تأتر و #ادبیات_نمایشی
#علیرضا_توانا
#علیرضاتوانا
#نمایش
#چاه

۱۳۹۳ دی ۱۴, یکشنبه

۱۳۹۳ فروردین ۱, جمعه




نمایشنامه " خاکستری " منتشر شد .کتاب نمایشنامه " خاکستری " یک ساعت پیش از تحویل سال چاپ و منتشر شد .
پیش از آن دو نمایشنامه " مسایا " و " قصه ی مرگ ماهان " به شکل کتاب ، و دو نمایشنامه " چاه " و " سنگ " در مجله نمایش منتشر شده بودند .
امیدوارم "خاکستری" مقبول طبع مردم صاحب نظر شود .


" علیرضا توانا "

( امیدوارم کتاب نمایشنامه تازه ام " با گلوله آزادم کن " هم به زودی منتشر و به دست دوستان فرهیخنه ام برسد . )