۱۳۹۰ اردیبهشت ۳۱, شنبه

رازهاي ِ ارديبهشت .... ( پانزده شعر و سه برگردان ِ شعر )



1
فردا را در فنجان قهوه ام مبين
من تشنه ي ِ نيايش تقدير نيستم
از ديروز هم مگو
كسي را در حوالي آن گم نكرده ام
تنها به من بگو : امروز من چه شد ؟!


2
چشم مي دوزم به عقربه ها
رازي به سرعت نور
از سياه چاله ي ِ مدفن رنگ ها
مي گريزد و رگ هاي ِ قلب مرا
از رنج مي انبارد
تيك تاك ... تيك تاك ... تيك تاك
فرياد ساكت است ...!


3
شراب و سيگار
و خرده خاطراتي كه از تو
در هر گوشه ي ِ اين سراي ِ سكوت
تنها مانده است ....
خوشا مرگي
كه تعبيرش
خواب ِ من باشد !


4
بهار رفت
در اين شهر ِ اشك ريزان
چه كسي از عبور مي ترسيد ؟
اينجا هزار ترانه بر خاك است ....
بهار رفت !


5
پيكر ِ برهنه ات
با لمس ِ ناگهاني لب هاي ِ من
بخار شد ، ابر شد ، باران شد ، باريد !
بخواب آرام
جنين ِ خيس ِ اقيانوس ....


6
من غرق مي شوم آسان
در هراس ِ باشكوه تو اين سان ....
در شراب ِ اقيانوس
بهانه ي ِ مستي ماهي
نهراس !


7
عاشقانه ي ِ ديروز
فرياد ِ خفته ي ِ امروز
غربت ِ بي نشانه ي ِ فردا
هماره و همواره و هنوز
دوستت مي دارم ؛
اي سرزمين ِ جان ....


8
جغرافياي ِ رمز
ما در مرزهاي حادثه انگار
روي ِ ماه ِ عشق را بوسيديم !
بدين روي
نقش ِ رُژ ِ سلام
بر پيراهن ِ وداع
راز ِرسوايي خداست !


9
باد
رقص ِ گيسوان ِ تو
در قفس ِ روسري ....
خدا
آزادي را
به عشق آموخت !


10

ابرهای گريان

از كرانه ي مردمك هاي تو

می بارند و 

می بارند و 

می بارند !

باران ِ ارديبهشت ِ ما ...!




11
هياهو !
پاره هاي ِ پيكر ِ درخت ِ دار
امشب ؛
خواب ِ شراب مي بينند !
رقص ِ مستانه ي ِ يهودا در گور ....


12
پرنيان و باد
عطر پيراهن ات
در باغچه مي رويد
از پنجره مي آيد
انگار نمي داند
بازو و پيكر من
بالش و بستر توست ....


13
گنجشك
شراب ِ تمشك مي نوشيد
عطر پيراهن اش
در باغچه مي خوابد
از پنجره مي رويد:
« بازو و پيكر من
بالش و بستر توست .... »
باد به پرنيان گفت .
نوشانوش ... دوشادوش !
امشب
من و گنجشك
شراب تمشك نوشيديم !


14
آتش به شراب افتاد !
تنديس ِ خدا مست است !
تن پوش ِ تن من باد !
داغي تن ِ تُردت ....
بازو و پيكر من
بالش و بستر توست !


15
‎... و خواب از تو تنديسي ساخت
آرام ، آزاد ، عاشق
... و خواب از من تنديسي ساخت
تنها ، تنها ، تنها


16
WAKE! THE SKY IS LIGHT!
LET US TO THE ROAD
AGAIN...
COMPANION BUTTERFLY!
BASHO
برخيز !
آسمان روشن است !
بگذار ره بسپاريم
دوباره به راه ...
به همراهي پروانه !


17
OVER THE MOUNTAIN
BRIGHT THE FULL WHITE
MOON NOW SMILES...
ON THE FLOWER-THIEF
ISSA


ا ِ سا :
بر فراز كوهستان
روشناي سراسر سپيد
ماه مي خندد كنون…
بر روي سارق گل


18
The Smell of your hair
The taste of your kiss
These are the things
That I will always miss


The sound of your voice
The feel of your hand
They affect me in ways
You could never understand


The love in your heart
The peace in your eyes
They make me feel
Like I want to cry


You are a gift
That God gave to me
And I can just feel
That we are meant to be


I'll love you forever
I hope you do too
For it's only a short while
Before we say "I do"
by David Munoz


بوي گيسويت
طعم بوسه ات
اينها هماني است
كه هميشه برايشان
دلتنگ مي شوم


آهنگ آواي تو
احساس دستانت
برمي انگيزاند مرا به گونه اي
كه تو هرگز درك نتواني كرد


قلب ِ عاشق ات
آرامش ِ چشمانت
مرا وامي دارند به احساسي
شبيه گريستن


تو يك معجزه اي
كه خداوند به من هديه داده است
و من احساس مي كنم
كه اين تنها معناي بودن ماست


هميشه عاشق ات خواهم ماند
به آن اميد كه تو هم بماني
گاه ِ كوتاهي مانده است
پيش از آن گاه كه بگوييم ( به هنگام ازدواج ) " (بله) مي پذيرم "
«‌ ديويد مونياز»


برگردان اشعار از : عليرضا توانا